... آرشیو مطالب پست الکترونیک لینک rss عناوین مطالب وبلاگ بیداران
صفحه نخست
آئینه شکسته
دیروز به یاد تو وآن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسویم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر سینه فشاندم
چشمانم را ناز کنان سورمه کشاندم
افشان کردم زلفم را بر سرشانه
در کنج لبم خای آهسته نشاندم
گفتم به خود آن گاه صد افسوس که او نیست
تا مات شود زین همهافسون گری ناز
چو پیرهن سبز ببیند تن من
با خنده بگوید که چه زیبا شدی
او نیست در مردمک چشم سیاهم
تا خ?یره شود عکس رخ خویش ببیند
این گیسوی افشان به چه کار آید امشب
کو پنجه او تاکه در آن خانه گزیند
من خیره به آینه و او گوش به من داشت
گفتم که چه سان حل کنی این مشکل ما را
بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش
ای زن،چه بگویم،که شکستی دل ما را
.:: Weblog Theme By : wWw.Theme-Designer.Com ::.